تجربه کاریکاتور شدن

ساخت وبلاگ
از وقتی که رییس دانشگاه عوض شد که البته با تغییر ریاست جمهوری و روی کار آمدن د.ول.ت ان.قلا.بی هست، در سطح دانشکده ما هم افولهایی را تجربه کرده ایم. از سیستم فکری که میخواهد فقط شوآف داشته باشد. اولین چیزی که از ذهن مشعشع این آقا.یون بر ما تحمیل شد، ضرورت داشتن برنامه راهبردی بود که برای بیشتر اساتید حالت مسخره بازی داشت. دومین چیزی که به صورت مکرر در این یک سال و نیم تجربه می کنم، حذف و نادیده گرفتن شدن اسات.ید ز.ن است. داستان حذف و نادیده گرفتن شدن را با چندتا مصداق و مثال و روایت به خاطر می آورم. یکی ازآنها این بود که وقتی حدود یک سال و اندی پیش رییس دانشگاه برای اولین بار به دانشکده ما آمده بود و همه اساتید در جلسه ای به احترام ایشان حاضر بودیم، وقتی رییس دانشگاه به تعداد اساتید زن که یک طرف میز کنفرانس بودند و اساتید مرد که در طرف دیگر بودند، نگاه کرده بود و نسبت زنان به مردان به مذاقش خوش نیامده بود(نسبت اساتید زن به مرد در دانشکده ما نهایتا 35 به 65 باشد)به رییس دانشکده گفته بود که در دانشکده شما خانمها یک طرف سنگر را گرفته اند و بعدها هم در جریان جذب هیئت علمی این حرف به گوش میرسید که اولویت با گرفتن استاد مرد است و نه زن چون ایشان و البته رییس دانشکده ما این طور تشخیص داده اند.دومین روایت هم که برایم تکان دهنده بود، تمدید نکردن قرارداد یکی از اساتید خانم در دانشکده ما بود که چون قرارداد معین بود و نه پیمانی، در سطح ریاست دانشگاه تصمیم گرفته شده بود که ایشان کلا بهتر است نباشند و این درحالی بود که گروه آموزشی مربوطه نیاز جدی به حضور او داشت و نبود ایشان میتوانست مشکلات جدی را در روند کارها ایجاد کند اما اساتید مرد بی خاصیت آن گروه آموزشی با هم دست به یکی کرده بودند تجربه کاریکاتور شدن...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه کاریکاتور شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : engarnevesh بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 16:17

در این چند وقت کلی اتفاق را تجربه کرده ام و تجربه کرده ایم. از کش.ته ش.دن مه.سا ام.ینی و اع.تراضات به دنبال آن گرفته تا اتفاقات شخصی. در این یک سال تقریبا حال اجتماعی ام خوب نیست. مگر می شود این همه بدی و سیاهی و بی کفایتی را دید و حال آدم خوب باشد. در ترمی که گذشت، درگیر عوارض شلوغیها در دانشگاه بودیم و مجبور بودیم کلاسها را با اوقاتی تلخ و دلی خون برگزار کنیم. تقریبا شبیه چوب دو سرطلا بودیم. هم میدانستیم بخش عمده ای از مواردی که توسط دان.شجویان گفته می شود، بی راه نیست و هم نمیتوانستیم چیزی بگوییم. در فضایی آلوده به سکوت و خفقان کارمان را سعی می کردیم انجام دهیم. هنوز هم این فضا هست. فقط الارمهای سابق آن نیست.از اتفاقهای خوبی که در زندگیم افتاده، بارداری هست. انتظار فرزندی را می کشم که میدانم دوستش دارم ولی مدام احساس نگرانی برای او و آینده اش را می کنم. نمیدانم با به دنیا آوردنش در این شرایطی که هیچ نشانه ای از بهبود اوضاع و احوال نمی بینم، آیا دارم به او خیانت می کنم یا خودم را با این فکر آرام کنم که به هرحال اوضاع و احوال روبراه می شود.به خاطر فرزندم، دارم قران را هم می خوانم تا بلکه مورد عنایت خداوند قرار گیرد و قرار گیریم. در این مطالعه ای که میکنم، به نکات جالبی که برخورد می کنم برای خودم می نویسم. راستش اگر بخواهم با پارادایم قرانی و در قالب مفاهیم و شیوه اندیشه آن(در حد فهم خودم) ، اوضاع و احوال این روزهای مردم و کشورمان را توصیف و تبیین کنم، میتوانم بگویم که به نظرم می رسد که با بالا رفتن روزانه قیمتها و کوچک شدن سفره های مردم، درواقع نعمتهای خداوند دارد از ما بندگانش گرفته می شود. در آیه ای از قران، خواندم که خداوند شهر و قومی را نابود نمی کند، مگر وقتی که مرفه تجربه کاریکاتور شدن...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه کاریکاتور شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : engarnevesh بازدید : 67 تاريخ : پنجشنبه 11 اسفند 1401 ساعت: 18:44

یکی از ویژگیهایی که همیشه تلاش کرده ام از آن دوری بجویم، خودبزرگ بینی است. تواضع ویژگی بسیار ارزشمندی است. شخصا اعتقاد دارم که هرکسی بهتر از دیگران نقاط قوت و ضعفش را می داند و کاملا منصفانه است که اگر در حوزه ای کم توانی دارد، به آن حداقل در نزد خودش اعتراف کند و برای جبران آن تلاش کند. یک روحیه خاص که در برخی از همکارانم با طیف فکری خاصی می بینم که الان هم از همانها بر مسند قدرت نشسته اند، همین روحیه خودبزرگ بینی است. در سطح وسیعتر هم این روحیه در تصمیم گیران و تصمیم سازان ما وجود دارد که باعث می شود برآورد درستی از واقعیت نداشته باشند و در نتیجه نحوه اقداماتشان غیرعقلانی شود. خیلی غمگین می شوم وقتی به این فکر می کنم که ما در موج 5 کرونا هستیم ولی کشورهای دیگر در موج سوم یا نهایتا چهارم هستند و ما مردم زیادی را از دست دادیم که فقدانشان به هیچ وجه قابل جبران نیست. و همه اینها در نتیجه روحیه خودبزرگ بینی و در نتیجه برآوردهای غیر عقلانی و برنامه های بسیار آسیب زا اتفاق افتاده است. کاشکی همه ما به ویژگی ارزشمند تواضع در هر عرصه ای که هستیم، مزین شویم. تجربه کاریکاتور شدن...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه کاریکاتور شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : engarnevesh بازدید : 136 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 23:57

اتفاقهای زیادی در کشور و در کشور اطرافمان افغانستان افتاده است. در کشور ما که در این چند سال اخیر، عمدتا وضعیت رو به وخامت داشته. شلیک آخر را هم به وضعیت رفاه و سلامت مردم، همه گیری کرونا و همه گیری حماقت مسئولان ما در مدیریت آن زد. خوشبختانه از خانواده من، فردی به دلیل کرونا فوت نشد، اما این همه هموطن که می میرند هم بالاخره عزیز کسی هستند. وقتی طا.ل.بان در افغانستان به قدرت رسید و نوع مواجهه حا.کمان خودمان با آنها را می بینم، بیشتر به حال خودم افسوس می خورم و البته برای زنان و دختران افغان.ستانی بیشتر نگران می شوم. بوی بهبود ایام به مشامم نمی رسد. دلم می خواهد یک معجزه اتفاق بیفتد و آدمهای بی ربط عصر کنونیمان در هر جایی از دنیا که هستند، دیگر نباشند. تجربه کاریکاتور شدن...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه کاریکاتور شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : engarnevesh بازدید : 120 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 23:57

قضاوت کردن ديگري کاري است که در تمام عمرم تا الان انجام داده ام و فکر ميکنم همه مردم انجام ميدهند. هرچقدر هم تحصيل کرده تر و با تجربه تر باشيم، شايد فکر کنيم که سريعتر ميتوانيم بر اساس نشانه ها، از ديگران قضاوتي کنيم و اصطلاحا آنها را مي شناسيم. دو سه شب پيش، فيلمي را با عنوان کلبه دانلود کردم و ديدم که يکي از ديالوگهاي فيلم من را به فکر انداخت. اينکه آيا واقعا فکر ميکنيم ديگران را مي شناسيم که به راحتي آنها را قضاوت مي کنيم و در مورد درستي و نادرستي رفتارشان تصميم مي گيريم و آنها را در دو دسته خوبها و بد يا کساني که خيلي دلچسب نيستند و هستند قرار مي دهيم؟؟شايد خيلي از ما فکر کنيم که ميدانيم واقعا شناخت ديگري راحت نيست. اما نميدانم با وجود اينکه اين را ميدانيم چرا بازهم قضاوت مي کنيم. انگار اين دانسته ما دروني نشده. به اين فکر مي کردم که من چقدر مادر و پدرم را مي شناسم يا چقدر همسرم را مي شناسم و درک مي کنم. شايد قبلا فکر مي کردم آنها را ميشناسم و درک مي کنم اما الان  ميگويم هنوز فکر مي کنم آنها را واقعا همانطور که خودشان ، خودشان را مي شناسند ، درک نمي کنم. واقعيت اين است که هر آدمي يک داستان زندگي دارد مثل يک فيلم که يک جايي شروع ميشود و يک جايي هم تمام مي شود و ما حتي در مورد عزيزترين و نزديکترين آدمهاي زندگيمان در همه بخشهاي فيلم زندگيشان نبوده ايم. مثلا مادر و پدر من قبل از تولد من، يک بخشي از فيلم زندگيشان با کلي تجربه و اتفاقهاي خوشايند و ناخوشايند را پشت سرگذاشته اند که من هيچ درک مستقيمي از آنها ندارم. همينطور حتي خواهرم را هم کامل نميشناسم و درک نمي کنم چون اگرچه با او بزرگ شده ام اما در تجربه هاي روزمره زندگيش در مدرسه و دانشگاه و محيط کار و بعدا در زندگي شخصي تجربه کاریکاتور شدن...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه کاریکاتور شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : engarnevesh بازدید : 121 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 23:57

بعد از مدتها تصمیم گرفتم دوباره بنویسم. تغییراتی که سبک زندگی ام داشت، من را تا حدی از نوشتن دور کرد. فکر می کنم با آن تغییرات کنار آمده ام. شاید اولین تغییر در سبک زندگی من، به عهده گرفتن تمام مسئولیت کارهای خانه در کنار کارهای دانشگاه بود. در تمام تجربه کاریکاتور شدن...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه کاریکاتور شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : engarnevesh بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 15:01

یک همکلاسی در دوره دکتری داشتم که الان با همسر و فرزندش آمریکا هستند. یک روز از ازدواجش برایم گفت. اینکه قبل از اینکه با همسرش ازدواج کند، عاشق پسری در محل کارش بود. آن دو همدیگر را خیلی دوست داشتند . تا اینکه بعد از یک سال دوستی و عاشق همدیگر بودن، تجربه کاریکاتور شدن...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه کاریکاتور شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : engarnevesh بازدید : 108 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 15:01

دو سه روزیست  مردی از میان ما رفته که عمیقا برایش احترام قایلم. می دانم سردا.ر سلی.مانی نسبت به خیلی از سی.استمداران، صادقتر و عملگراتر بوده است و در کار خودش زبده، متخصص و متعهد بوده است و کمتر او را در حوزه هایی که به او ربطی نداشته، یعنی(حوزه های غیرن.ظامی) در حال اظهار نظر کردن دیده ام و این واقعا ارزشمند است. برایم در احترام قایل شدن و غمگین شدن از نبودنش همین بس که او در حوزه مبارزه با مواد مخدر و در جنگ با دا.عش بسیار مقتدر بوده است و من افراد مقتدر و متخصص و متعهد را دوست دارم. روحش شاد.

تجربه کاریکاتور شدن...
ما را در سایت تجربه کاریکاتور شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : engarnevesh بازدید : 119 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 9:26

همیشه به خوبی کردن تشویق میشویم. اما لذت بخش تر از آن دیدن این واقعیت هست که هنوز هم آدمها خوبیهای کوچکی در حق افرادی که نمی شناسند، بدون چشمداشت می کنند . و بسیار لذتبخشتر این است که خودمان مورد لطف تجربه کاریکاتور شدن...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه کاریکاتور شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : engarnevesh بازدید : 110 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:39

در این مدت، زندگی  همراه با یک سری اتفاقهایی متفاوت جریان داشت . نقطه نهایی این اتفاقها، بله گفتنم به یک همراه زندگی هست. ماجرا از ماهها پیش که در کش و قوش یک رابطه آشنایی بودم شروع شد. در طی این ساله تجربه کاریکاتور شدن...ادامه مطلب
ما را در سایت تجربه کاریکاتور شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : engarnevesh بازدید : 122 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:39